امروز نشستم به پای تماشای فیلم "یک خانواده محترم". به کارگردانی آقای مسعود بخشی؛ حقیقتا از مستند "تهران انار ندارد"، مسعود بخشی را میشناختم. منتها قضاوتی که ازشخصیت ایشان داشتم، با دیدن این فیلم کاملا متفاوت شد! فیلمی که مشخصا کاگردان، فیلمنامه را از روی غیظ و کینه شخصی نوشته و ایرانیها را با نمادهای خشونت و بیفرهنگی نمایش دادهاست. جامعه ای که درآن هیچکس لبخند نمیزند. انگار که همه شاکی از خودشان هستند و از وجودشان که در این سرزمین نفس میکشد ناراضیاند.
هرانسانی میتواند از رذائل، صفاتی را داشته باشد و همینطور علاوه برآن دارای صفات نیک باشد. در این فیلم، شاهد آن هستیم که یک خانواده دارای تمامی رذائل اخلاقی (آنهم یکجا) است! آقای صافی، ضعیف اعصاب و سارق بیتالمال. یک خانمی مذهبی را شاهدیم که بیمار وسواس به نجاست است و ایضا اخمو. پسر دوم صافی "جعفر"، و کلاش میلیاردر.
درواقع قرار براین بود که بطور جدی نقدی براین فیلم بنویسم. خواستم از ابتدای سکانس دانشگاه آغاز کنم اما هرچه باخود فکر کردم، تنها نتیجهای که عایدم شد این بود که کارگردان صرفا عقدههایش را خالی کرده و با سیاهنماییها، غضب شخصیتی خودش را آشکار ساخته است. "یک خانواده محترم" ارزش نقد هم ندارد (دیدن که بماند).
چه زیرکانه هالیوود از زندانها و مان و ان غربی تصویربرداری و سناریوسازی میکند (مانند فیلم رستگاری در شاوشنک، پدرخوانده، سریال فراراز زندان و برکینگ بد) و چه احمقانه غربگدایان داخلی زیباییهای سرزمین را (که یک وجبش به تمام غرب میارزد) با سیاهنماییها مخدوش میکنند. این فیلم در سال 1392، زمان دولت نژاد، و در فشار و حمله رسانههای غربی و ظهور رسانههای اینترنتی جدید ساخته شد. سال 1400، امروز که یک دولت غربزده و لیبرالیسم روی کاراست، خبری از این فیلم های تخریبگر نیست. چرا که این دولتیهای غربزده حاضرند مردم را از کشور خود مایوس و متنفر کنند (حال چه حماقت باشد چه خیانت). حالمان خوب بود و بد کردند، بد است و بدتر میکنند.
آقای مسعود بخشی، برای شما متاسفم.
درباره این سایت